book

درباره کتاب خودت باش دختر

سبک نگارش کتاب با آن لحن طنز و گیرا، خواننده را با خود همراه مى‌کند. گاهى مطالب در عین سادگى به حدى جذاب است که احساس مى‌کنید در حال خواندن مطلب یکى از پست‌هاى اینستاگرام نویسنده هستید. موضوعات به شدت با روزمرگى ما گره خورده‌اند و همین سادگى باعث شده تا خواننده با هالیس همگام شود. خنده‌ى از سر آشنایى یا گریه‌ى همدردى، همه در گوشه گوشه‌ى این دویست و خرده‌اى صفحه جا خوش کرده‌اند و منتظرند تا مخاطب را درگیر خودشان کنند.

از سویى، در شروع کتاب بیم آن مى‌رود که هر لحظه مطالب سبک و سیاقِ کتب انگیزشى‌اى را بگیرد که نیمى از افراد جامعه از آن گریزانند. چرا که تنها حس خوب و انگیزه را بدون هیچ زیربناى عملى به مخاطب عرضه مى‌کنند. «تو خیلى خوبى، پس مى‌توانى!» جمله کلیدى غالب این قبیل کتاب‌ها چنین است، اما ریچل هالیس پس از آنکه در هر فصل، با ذکر تجربیاتى از زندگى خود، دروغى را موشکافى مى‌کند، در انتهاى همان فصل حداقل سه روش مناسب براى در هم شکستن وجهه راستى نماى آن دروغ پیشنهاد مى‌کند. این روش‌ها اغلب ساده و کاربردى هستند و هزینه‌اى براى مخاطب به همراه ندارند.

در کل خودت باش دختر کتابى انگیزه‌بخش، دلچسب و دوست داشتنى است براى آنان که مى‌خواهند دست از باور کردن دروغ‌ها بکشند و تبدیل به خود واقعى‌شان شوند.

نمى‌فهمیدیم او چه موجود زیبایى است و خودش هم هرگز نمى‌فهمید که مى‌تواند پرواز کند.

[ مطلب مرتبط: کتاب من یک نجات یافته‌ام – نشر کتاب کوله پشتی ]

کتاب خودت باش دختر

ریچل هالیس یک زنِ خودساخته است. نه اینکه سختى به خود ندیده باشد، که هرچه سختى بیشترى از سربگذرانى سخت‌تر مى‌شوى. وقتى سرى به صفحه اینستاگرامش میزنى (صفحه اینستاگرام ریچل هالیس) از این همه شور و نشاط به وجد مى‌آیى اما این همه مطلب نیست. انسانى که مى‌تواند اینگونه شاد و پرنشاط باشد قطعا مشکلات بسیارى را از سر گذرانده و گره‌هاى بسیارى را گشوده تا توانسته طلوع دوباره خورشید را به چشم ببیند.

ریچل از دوران سخت کودکى و نوجوانى‌اش به شما مى‌گوید. از پدرى کشیش که گرچه دکتراى فلسفه داشته اما نتوانسته به درستى براى آن‌ها پدرى کند. از برادرى مى‌گوید که خودکشى کرد و بنیان‌هاى خانواده که هر لحظه بیم فروپاشى آن مى‌رفت.

همانطور که مى‌بینید این یک زندگى آرام و به دور از دغدغه نیست. تلاطم دریاى خروشان زندگى مى‌توانست ریچل را با خود به درون آب ببرد ولى او خواست که دوباره به زندگى بازگردد و این بار خواستن توانستن بود. البته نه به بهایى اندک! او در کتابش تاکید مى‌کند که بارها زمین خورده و دوباره بلند شده، مى‌دانید چطور توانسته؟


Book

کتاب کنستانسیا اثر کارلوس فوئنتس نویسنده‌ مکزیکی‌ ‌و یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان اسپانیایی‌زبان است. نخستین داستان‌های کوتاه فوئنتس در سال 1954 منتشر شد. پس از چند سال از همسر اول خود جدا شد و با یک روزنامه‌نگار ازدواج کرد. سه فرزند داشت که دو تای آنها را زمانی که در قید حیات بود از دست داد.

از آثار مشهور وی می‌توان به «آسوده‌خاطر»، «مرگ آرتیمو کروز»، «پوست‌انداختن»، «گرینگوی پیر» و «کنستانسیا» اشاره کرد. کالوس فوئنتس بر اثر بیماری قلبی در 83 سالگی جان سپرد.

خلاصه کتاب کنستانسیا

کنستانسیا روایت زندگی زن و مردی‌ است که 40 سال در کنار هم با عشق زندگی کرده‌اند، اما در دوران میان‌سالی با حوادثی روبه‌رو می‌شوند که مسیر زندگی‌شان را تغییر می‌دهد. داستانی هرچند کوتاه، اما بسیار پُرمفهوم و البته درک آن کمی سخت است‌.

راوی داستان، دکتر ویتبی هال، یک پزشک امریکایی است که با همسر اندلسی خود، کنستانسیا، در شهری به‌نام ساوانا واقع در جنوب امریکا زندگی می‌کند. محوریت داستان یک هنرپیشه‌ی روس تبعیدشده به امریکا به نام موسیو پلوتنیکوف است و اولین پاراگراف از کتاب با جمله‌ای از او آغاز می‌شود که در حقیقت ذهن مخاطب را در فضایی مابین خیال و واقعیت درگیر می‌کند:

 

موسیو پلوتنیکوف، بازیگر سالخورده‌ی روس، روز مرگش به سراغ من آمد و گفت سال‌ها خواهد گذشت و من روز مرگ خودم به دیدار او خواهم رفت.

این جمله بارها و بارها به‌عنوان جمله? کلیدی در طول داستان تکرار می‌شود.

پس از این پاراگراف، داستان با توصیف شهر ساوانا شروع شده و با ملاقات دکتر هال و موسیو پلوتنیکوف ادامه می‌یابد.

از جمله مواردی که بسیار چالش‌برانگیز است، تقابل مرگ و زندگیِ هنرپیشه‌ روس و همسر دکتر هال است؛ بارها در طول داستان می‌میرند و دوباره زنده می‌شوند، شاید هم اصلاً نمرده باشند! اواسط داستان با مرگ ناگهانیِ موسیو پلوتنیکوف مواجه می‌شویم و به‌دنبال آن مرگ کنستانسیا که به‌مرور ذهن دکتر را معطوفِ پیگیری علت همزمانیِ مرگ این دو نفر می‌کند و به رابطه? میان همسرش با آن مرد هنرپیشه مشکوک می‌شود. دکتر هال که علائم مرگ کنستانسیا را تأیید کرده است، ناگهان متوجه بازگشت علائم حیاتی در او می‌شود و پس از آن کنستانسیا تبدیل به فردی بیمار می‌شود و… .

در بخشی از کتاب کنستانسیا اسامی نویسندگان و شاعرانی مطرح شده است که یا کشته شدند و یا خودکشی کردند، که درواقع اشاره‌ای غیرمستقیم به شرایط خفقان در آن زمان دارد.

به‌نظر می‌رسد که نویسنده علاقه? زیادی به کافکا و والتر بنیامین دارد و حتی به‌نوعی از سبک داستان‌نویسیِ کافکا نیز الهام گرفته است.

 

«-کنستانسیا چی فکر می‌کنی درباره‌ی مردی که یک روز صبح بیدار می‌شود و می‌بیند تبدیل به حشره‌ای شده و آن‌وقت در راه‌آهن اسپانیا هم کار می‌کند؟ به‌نظر تو این به زیان ادبیات بود یا به سود راه‌آهن؟»
-کنستانسیا فکر می‌کند و می‌گوید «قطارها سر وقت می‌رسیدند اما بدون مسافر.» (کنستانسیا – صفحه 35)



اواخر داستان به‌گونه‌ای است که خواننده حتی به روابط میان دکتر و همسرش هم مشکوک می‌شود و حس می‌کند اصلاً شاید ازدواج و زندگی مشترک میان آن دو، چیزی نباشد جز توهم و خیال‌پردازی‌های دکتر!

در مجموع، کارلوس فوئنتس در این داستانِ به‌ظاهر کوتاه، مرز بین خیال و واقعیت را برای خواننده آشکار نکرده و این چالشی که برای مخاطب ایجاد می‌شود، جذابیت داستان را دوچندان می‌کند.

ترجمه? بسیار خوب عبدالله کوثری، مخاطب را درگیر جملات ساده اما سنگین کتاب می‌کند و ارتباط بسیار خوبی میان مخاطب و داستان برقرار می‌شود. برای علاقه‌مندان به داستان‌هایی با فضای‌ خاص و سورئال، این داستان انتخاب بسیار مناسبی خواهد بود.


Book

خلاصه کتاب مسئله اسپینوزا

اروین د. یالوم در مسئله اسپینوزا دو داستان را در کنار هم روایت می‌کند. در فصل‌های فرد، داستان بنتو (باروخ) اسپینوزا و در فصل‌های زوج داستان آلفرد روزنبرگ.

همان‌طور که گفته شد، اسپینوزا فیلسوف قرن هفده بود که از سوی جامعه یهود طرد شد. داستان اسپینوزا در کتاب با ملاقات دو نفر با او آغاز می‌شود. ژاکوب و فرانکو برای کمک نزد اسپینوزا می‌روند و ژاکوب از اسپینوزا می‌خواهد تا از تفکرات خاص برای کمک به فرانکو استفاده کند. آن‌ها نیز یهودی هستند و انتظار دارند که اسپینوزای یهودی درخواست آنان را رد نکند.

 

فرانکو ایمان خودش رو از دست داده. او به همه چیز شک داره. تمام مناسک مذهفی، عبادات، حتی وجود خدا. مدام دچار ترسه. نمی‌خوابه و از خودکشی حرف می‌زنه. (مسئله اسپینوزا – صفحه 16)

با توجه به شرایط خاصی که به وجود می‌آید، اسپینوزا تصمیم می‌گیرد با فرانکو صحبت کند و افکار و عقاید خودش را با او در میان بگذارد. در ادامه، طی یک سری از اتفاقات، خاخام‌های بزرگ جامعه یهود، که از افکار شیطانی اسپینوزا آگاه می‌شوند، تصمیم می‌گیرند او را طرد کنند. اسپینوزایی که در کودکی نزد همین خاخام‌ها رشد و پرورش یافته بود و همگان گمان می‌کردند او با هوش و ذکاوت بی‌نظیرش یکی از بزرگان یهود خواهد شد، هم‌اکنون سخت‌ترین حکم را دریافت می‌کند. این حکم در واقعیت نیز به همین سنگینی بوده است و یالوم آن را بازآفرینی کرده است. حکم تکفیر اسپینوزا در کتاب چنین آمده است:

 

ما دستور می‌دهیم که هیچ‌کس نباید با باروخ اسپینوزا ارتباط داشته باشد، نه به صورت نوشتاری، نه انجام دادن خدمتی برای او، نه این‌که با او زیر یک سقف باشد، نه تا دو متری او قرار بگیرد و نه هیچ مطلبی را که او نگاشته است، بخواند. (مسئله اسپینوزا – صفحه 224)

در کنار داستان اسپینوزا، یالوم داستان آلفرد روزنبرگ را روایت می‌کند. کسی که عضو فعال حزب نازی و کسی است که ایدئولوژی‌های حزب را تعیین می‌کند. روزنبرگ یک ضدکمونیست و یهودستیز سرسخت است که به شدت اعتقاد دارد یهودیان باعث ضعیف شدن جامعه آلمان می‌شوند و باید مانع از آن شد که خون پاک و نژاد برتر آریایی را به خطر بیندازند. داستان روزنبرگ از زمان دبیرستان او شروع می‌شود. روزنبرگ در دبیرستان یک سخنرانی تند علیه یهودیان می‌کند و اکنون مدیران مدرسه در تلاش هستند که به افکار او سروسامان بدهند. هنگامی که روزنبرگ قهرمان خود را گوته معرفی می‌کند، مدیران مدرسه از او می‌خواهند در مورد قهرمان گوته نیز تحقیق کند و قهرمان گوته کسی نیست جز اسپینوزای یهودی.

در قسمت دیگری از پشت جلد کتاب خلاصه داستان کتاب به این شکل آمده است:

 

مسئله اسپینوزا نوشته اروین د. یالوم، روایتی جذاب، پرکشش و مسحورکننده از زندگی این فیلسوف مشهور است. در کنار آن، آلفرد روزنبرگ، از رهبران حزب نازی است که در انتخابات دبیرستان سخنرانی تند و یهودی‌ستیزانه‌ای ایراد می‌کند. او ایمان دارد تنها نژاد برتر نژاد آریایی است. در جلسه‌ای با حضور مدیر و معلمش تصمیم گرفته می‌شود که آلفرد به عنوان تنبیه زندگی‌نامه‌ی گوته را بخواند. آن‌جاست که او درمی‌یابد گوته، کسی که او به شدت می‌ستاید، آرامش فکری خود را مدیون اسپینوزا می‌داند، اسپینوزای یهودی. چه‌طور ممکن است فردی چون گوته تا این حد یک یهودی را بستاید و افکارش را قبول داشته باشد؟ اسپینوزا چه داشت که باعث شد فردی از «نژاد برتر» او را که یک یهودی بود بستاید؟

شاید یک سوال خوب این باشد که روزنبرگ به راحتی می‌توانست موضوع ستایش اسپینوزا توسط گوته را قبول کند، چراکه خود اسپینوزا هم آموزه‌های یهود را قبول نداشت و حتی از سوی آنان تکفیر شد. در واقع اسپینوزا پیرو دین یهود نبود و عقل و خرد خودش را دنبال می‌کرد. اما مسئله‌ای که وجود دارد، این است که یک یهودی همیشه یک یهودی باقی می‌ماند، حتی اگر مسیحی شود یا هر نوع تغییر دیگری در خودش ایجاد کند. روزنبرگ عقیده داشت خون یهودی در رگ‌های اسپینوزا جریان داشت و گوته بزرگ، گوته‌ای که از نژاد برتر بود، نباید اسپینوزا را قهرمان خود قرار می‌داد. به دنبال همین مسئله این دو داستان در کتاب در عین حال که از هم جدا هستند به هم گره خورده است.


book

رمان کیمیاگر اثر مشهور و برجسته پائولو کوئیلو است که تاکنون به بیشتر از 50 زبان ترجمه شده است. بیش از 65 میلیون نسخه از کتاب کیمیاگر به فروش رفته است و یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های جهان محسوب می‌شود.

این رمان محبوبیت بسیار زیادی بین مردم ایران نیز دارد و ترجمه‌های مختلفی از آن روانه بازار شده است. از جمله بهترین ترجمه‌های کتاب کیمیاگر ترجمه آرش حجازی است که اخیرا دیگر به شکل قانونی چاپ نمی‌شود. ترجمه حسین نعیمی که توسط نشر ثالث منتشر شده است نیز یکی دیگر از ترجمه‌های خوب این کتاب است.

خلاصه رمان کیمیاگر

 

این رمان داستان زندگی سانتیاگو است. چوپانی که همه زندگی‌اش سفر کردن در کنار گوسفندانش است. او تا سن 16 سالگی در صومعه‌ آموزش می‌دید و پدر و مادرش علاقه داشتند تا او یک کشیش شود. کسی که مایه غرور سربلندی آنان شود. اما سانتیاگو از بچگی آروزی دیدن دنیا را داشت. آرزوی کشف کائنات و در نهایت آروزی شناخت خدا را داشت. سرانجام سانتیاگو تصمیم می‌گیرد که کشیش شدن را رها کند و با خریدن چند گوسفند به همه جا سفر کند.

درباره کتاب کیمیاگر

افراد بسیار زیادی با رمان کیمیاگر آشنا هستند و حتی عده بسیار زیادی هم آن را یکی از بهترین رمان‌هایی می‌دانند که تاکنون خوانده‌اند. سیر معنوی رمان و پرداختن به چیزی مانند حدیث خویش (دنبال کردن آرزویی که همیشه دوست داشتیم به آن برسیم) موضوعی است که هر کسی دوست دارد درباره آن بخواند. به اعتقاد من این رمان برای نوجوانان و جوانان بسیار دلچسب خواهد بود و به آنان جرات حرکت به سمت چیزی که می‌خواهند را می‌دهد. در خود کتاب هم به این موضوع اشاره شده است که شما هرچه بزرگ‌تر می‌شوید از دنبال کردن رویاها و آروزها و به طور کلی حدیث خویش فاصله می‌گیرید، چون با گذشت زمان و با بزرگ‌تر شدن فکر می‌کنید همه این موارد غیرممکن است. فکر می‌کنید دنبال کردن رویا و آروزیی که در جوانی داشتید سخت‌ترین کار ممکن است.

من شخصاً نمی‌توانم احساس خوبی را که هنگام مطالعه این کتاب دریافت می‌کردم نادیده بگیرم. احساس لذتی که من هم می‌توانم به دنبال گنج خودم باشم. احساس لذتی که کائنات با من هماهنگ باشد و بتوانم شرایط و اتفاقات را از یک زاویه جدید ببینم. احساس لذتی که به آرامش درونی برسم و بنا بر گفته کتاب، بتوانم نشانه‌ها را ببینم. فکر می‌کنم اگر شما هم به مواردی مانند قانون جذب یا قانون کائنات و یا قوانین طبیعت علاقه‌مند باشید از خواندن این کتاب بسیار لذت ببرید. البته که ممکن است نسبت به کتاب دید بدی هم داشته باشید، اما همان‌طور که اشاره کردم، ممکن است شما هم نتوانید احساس خوب را هنگام مطالعه نادیده بگیرید.

من فکر می‌کنم نکته نهایی که پائولو کوئیلو قصد بیان آن را دارد، نکته‌ای انگیزشی است که همه مدرسان موفقیت قصد بیان آن را دارند، این نکته که شما نباید تسلیم سرنوشت شوید و هرآنچه در سر راهتان قرار گرفته است را بپذیرید. در دنیای امروز حجم اساتید و معلمان موفقیت بسیار زیاد شده است و هر حرفی از سمت آنان باعث ایجاد واکنش منفی می‌شود. به نظر من، دیگر هیچ‌کسی با این گفته که: در برابر سرنوشت تسلیم نباشد و راه خود را انتخاب کنید، انرژی و انگیزه نمی‌گیرد. اما تفاوت کتاب کیمیاگر در چیست؟ چرا این کتاب که می‌توان گفت همین پیام را دارد کلیشه‌ای نیست؟ از دید بسیارانی همین کتاب هم کلیشه‌ای شده است اما نباید این واقعیت را نادیده بگیریم که کتاب کیمیاگر در سال 1988 نوشته شده است و در آن زمان که کتاب به زبان فرانسوی ترجمه شد با استقبال بسیار خوبی مواجه شد. بعلاوه، کیمیاگر و پیام این کتاب، در قالب یک ماجراجویی خواندنی روایت می‌شود و شما صرفا با یک پیام خشک و بی‌روح طرف نیستید. شما هم همراه با سانتیاگو در مکان‌ها و وضعیت‌های مختلفی قرار می‌گیرید و همراه با او در پی کشف حقیقت هستید. و در نهایت اینکه، تفاوت کیمیاگر با پیام‌های انگیزشی در قدرت ادبیات و رمان است.

در ماجراجویی سانتیاگو به دنبال گنج و در کنار پیام اصلی کتاب، شما می‌توانید از پیام‌های ریز و درشتی که در رمان وجود دارد لذت ببرید. پیام‌هایی مانند روحی مشترک در میان پدیده‌های طبیعی یا وجود یک زبان جهانی در میان همه مخلوقات و…

 

نکته نهایی اینکه اگر تازه کتابخوانی را شروع کرده‌اید و به دنبال یک کتاب خوب برای شروع هستید، رمان کیمیاگر می‌تواند یکی از بهترین گزینه‌ها برای شروع باشد. البته سلیقه در انتخاب کتاب بسیار مهم است اما کیمیاگر که تا به حال در حدود 65 میلیون نسخه از آن به فروش رفته است می‌تواند با سلیقه هر فردی سازگار باشد.